خواب

ساخت وبلاگ
هشت سال فاصله سنی داریم و هشتصد سال نوری تفاوت. چه توی قیافه و چه توی رفتار.تا روزی که مامان مرد اصلا متوجه حضور تو نبودم. تو یا هر کسی دیگه. فقط مامان بود که برام معنی خانواده می‌داد. بعد از مامان توی چاه بی‌کسی که سقوط می‌کردم، تو مشغول نگهداری از آقا شدی و انگار نه انگار که آقا شش تا بچه ی دیگه داره و تو چون ازدواج نکرده ای مسئولی. اما تو نق نمی‌زنی.هیچ وقت.بعدا من امید رو به دنیا آوردم و حالا تو مامان امیدی. من مادر بیولوژیکی هستم و دیگه این رو پذیرفته ام و نمی‌جنگم و مقاومت نمی‌کنم. من و تصمیم های من زندگی تو رو زیر و رو کرد. حالا تو یه مامانی و وقتی تو وسط هق هق های افسردگی از خودم گلایه کردم که با تصمیم های غلطم اکرم رو هم درگیر کرده ام تو گفتی که من از این که امید رو دارم راضیم. اگر نبود من چقدر تنها بودم!تو هنرمندی، از زندگی لذت می‌بری و مثل من درگیر ایده آل گرایی، حسادت و تکبر نمیشی. ما هشت سال با هم فاصله داریم اما هزاران سال نوری تو از من جلوتری.حالا من به تو هم حسادت می‌کنم. خواب...
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pastnow بازدید : 29 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 16:40

نوشتن چیز خوبیه. لااقل برای منی که حافظه ام مثل آبکشه. تقریبا مطمئنم امید آدرس اینجا رو هم داشته باشه، نمی‌خونش. امیر رو هنوز مطمئن نیستم. اما خودم، بارها و بارها خودم رو می‌خونم و هر بار شگفت زده میشم از خودم. فراموشکاری چنین خاصیتی هم به همراه داره.یک ماه و پنج روز قبلی تو هذیان و طوفان های بین فازهای شیدایی و افسردگی دوقطبی من که نوسان خیلی تندی هم داشته گذشته و من وقتی دیشب پست های ماه مهر رو خوندم، تعجب کردم.چه سمیرایی. خیلی هاشون رو حتی یادم نمی‌اومد وقتی خوندم. حتما خیلی حالم خراب بوده. پاکشون کردم خیلی ها رو. خواب...
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pastnow بازدید : 29 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 16:40

افسردگی بیماری کثیفیه. انگار که می‌افتی توی یه چاه فاضلاب از تمام شکست ها ‌‌‌و بدی هایی که داشتی و امیدی به آینده نداری. توش دست و پا می‌زنی.یاد فیلم رهایی از شائوشنگ افتادم. اندی تا از اون لوله فاضلاب رد نشد به آزادی نرسید.عجیبه که این فیلم رو بارها دیدم و الان دارم انگار تازه می‌فهممش. چند سال طول کشید تا اندی پیش رد اعتراف کرد که به این نتیجه رسیده که زنش رو خودش کشته اما نه با گلوله.به خودم امید میدم هر بار که این بار تا بالای چاه میری و نجات پیدا میکنی اما باز جایی چیزی لق می‌زنه و زیر پام خالی میشه و می‌افتم اما باز سعی می‌کنم و این بار سعی می‌کنم ببینم باز کجای کار اشتباه بوده.به هر حال یک ماه و شش روز تموم شده و هنوز نوری نمی‌بینم. خواب...
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pastnow بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 16:40